...شلغم نپخته ایی از افکارم...
بعد یه غیبت طولانی اول سلام.... دوم:تشکر از همه ی دوستای خوبی که گه گاه به وبم سر میزدن و از حالم با خبر میشدن... "قدر ترین متغیران افرینش" زمین میگردد مثل همیشه... اسمان هم همان بالاست مثل همیشه کوه ها ایستاده اند و زنجیر وار دست در دست هم همچنان برای رسیدن به اسمان دست دراز کرده اند ....پیشرفت چندانی نداشتند ان ها همان طورند که بودند روز ها هم هیچ گاه از قاعده خود تخطی نکرده اند همچنان می ایند و حتی ثانیه ایی هم بیشتر از ان حد که باید نمیمانند و شب ها هم... زندگی ادامه دارد هنوز هم حیات پا برجاست ما انسانیم و هنوز منقرض نشیدیم .ما نیز به قوت سابق همان قدر ساکن ایم اما یک چیز میان این همه ثبوت جور در نمی اید؟؟؟ اگر دنیا باید انقدر یکنواخت باشد که حتی زمین هم اجازه ندارد چند درجه بیشتر از حد نوسان خود در منظومه شمسی بگردد پس چرا در چیزی که ما اسم ان را زندگی گذاشته ایم هنوز هم پدیده ایی به نام "اتفاق" رخ میدهد چرا ما هر روز که از خواب بیدار میشویم مثل روز های پیشین حرف نمیزنیم ؟چرا همان کار هایی را نمیکنیم که از قبل تعیین شده است و چرا مدام دم از سرنوشتی میزنیم که ممکن است زندگی ما را عوض کند ما ثابت نیستیم هر روز تلاش میکنیم پیشرفت میکنیم بزرگ میشویم می اموزیم تجربه میکنیم و میمیریم ...این ثبوت نیست... این نمونه یک ذات تغییر پذیر است و تنها عاملی که باعث این تغییرات است چیزی از درون ماست فطرتی که ما به سوی فرار از تمام تکرار های خسته کننده سوق میدهد و این است معنی اهدافی که ما به ان ها در غالب زندگی جامه ی عمل میپوشانیم و از دنیا و افرینش و دیده و نا دیده برای رسیدن به ان استفاده میکنیم و اگر گاهی کم میاوریم لغاتی می سازیم از قبیل سرنوشت و قسمت و ... من میگوییم زندگی این است ...انسان هایی که تصمیم میگرند مانند کوه ها ساکن بمانند و یا با قدرت ذاتی خود سریع تر هر حرکتی تغییر کنند و تغییر دهندو تبدیل شوند به یکی از قدر ترین تغییر کنندگان افرینش ....!!! زندگی یعنی تصمیم یکی از این دو :سکون یا تغییر....
پیچک دات نت قالب جدید وبلاگ |